سه ویژگی اصلی خانواده سالم
تعهد
يكي از كارهايي كه خانواده سالم انجام ميدهد، احساس تعهد (در قبال ديگراعضاي خانواده) است. «در خانوادههاي قوي، اعضاء نه تنها خود را وقف آسايش
وبهزيستي خانواده، بلكه رشد و تعالي هر يك از اعضاي آن ميكنند» (توماس، 1992،صفحه 62). متعهد بودن در قبال خانواده، مبناي صرف زمان و انرژي اعضاي خانوادهبراي فعاليتهايي است كه به نحوي به خانواده مرتبط ميگردد.
«تعهد» يعني وفادارماندن به خانواده و اعضاي آن، هنگام غم و شادي و وقايعخوشايند و ناخوشايند زندگي. تعهد هم بر مبناي احساس و عاطفه و هم بر پايه قصد ونيت استوار است. زوجين و افرادي كه در مورد تعهد خود در قبال ديگري و ديگران بهبلوغ فكري لازم نرسيده و رفتاري دوسوگرانه را تعقيب ميكنند، در ازدواج و دركاركردن با ديگران دچار مشكل خواهند شد. نتيجة امر غالباً، بيوفايي خواهد بود(پيتمن، 1980).
قدرداني
تعهدي كه خانوادهها در قبال يكديگر دارند، به هنگامي كه اعضاي خانواده قدردانيخود را نسبت به يكديگر ابراز كرده و يا ثابت ميكنند، تقويت ميشود. در خانوادههايكارساز، «زوجين از طريق ابراز عشق و علاقه و احترام متقابل در صدد احترام گذاشتن بهطرف مقابل هستند (توماس، 1992، صفحة 64). در خانوادههاي ناكارساز مناقشات واختلافات به صورت حملات شخصي اعضاء نسبت به يكديگر به ميزان چشمگيريوجود دارد (ويلز، ويس و پترسون، 1974) در حد افراط آن، اعضاي خانواده ناكارسازنسبت به يكديگر رفتارهاي خشونتآميز نيز روا ميدارند .
تمايل به صرف وقت با يكديگر
خانوادههاي سالم هم از نظر كمي و هم از نظر كيفي، اوقاتي را با يكديگر سپريميكنند «اوقاتي كه آنها با يكديگر ميگذرانند بايد الزاماً اوقات خوشي باشد، هيچكساز اوقاتي كه با دعوا و منازعه، جر و بحث و اظهار نارضايتي از زندگي ميگذرد، لذتنخواهد برد. اين زمان بايد به ميزان كافي نيز در نظر گرفته شده باشد. نشست وبرخاستهايي كه تنها چند دقيقه به طول انجامد، احتمالا" مؤثر نخواهد افتاد»
نمونه مواردي كه شامل صرف كمّي و كيفي زمان ميباشند، فراوانند. اين مواردميتواند از پيك نيكهاي خانوادگي تا شب را در چادري واقع در خارج از منزلگذراندن، از تعطيلات ساليانه تا شبهاي بخصوصي بيرون رفتن، مثلا" براي تماشاي يكنمايشنامه، يك مسابقه ورزشي يا يك كنسرت موسيقي متفاوت باشد. ايدهاي كه در پساوقاتي را با هم گذراندن نهفته است، عبارتست از در ميانگذاشتن موضوعات موردعلاقه يكديگر. اعضاي خانواده به اين تفكر وادار ميشوند كه خود را به صورت يكواحد لاينفك از يكديگر تلقي كنند نه افرادي كه به طور اتفاقي يك گروه را تشكيلدادهاند.